امکانِ عبور از “امر ناممکن”
نگاهی بر سوررئالیسمِ جاری در بخشی از آثار رنه مگریت با تمرکز بر اثر:
«تلاشی بر ناممکن»
رنه مگریت، نقاش بلژیکی یک سوررئالیستِ کامل است، این را نه تنها کتابهای تاریخ هنری موجود در بازارهای تجاری- فرهنگی که خودِ آثار به جا
مانده از او فریاد میزنند؛ واژهی سوررئالیسم(Surrealism) در زبان فرانسه قابل تحلیل و تجزیه است،Sur در زبان فرانسه به معنای «بالا»، «بر» و «فرا» است، و قسمت دوم، realism واژهایست به معنای «واقعگرایی»، پس میتوان درباره معنای سوررئالیسم چنین گفت: سبکی که به فرای امر واقع دست دراز میکند و بنا بر شکافتن و پیش رفتن و سوراخ کردن امر واقع دارد، پس نمیگوییم که در آن از «چیزهای تخیلی» و «موجودات عجیب و غریب» استفاده میشود و لزوما در این گونه آثار عناصر موجود در اثر دفورمه نیستند، تماما در خودِ واژه و تعاریف برآینده از مفهوم واژه (سوررئالیسم) بیش از هر چیز خودِ “رئالیسم” دچار تاکید میشود، (که البته در اینجا می بایست نقطهی تمایزی نیز میان سوررئالیسم و حادواقعگرایی (Hyper realism) به صراحت قائل بود در نتیجه بررسی سوررئالیسم به مثابه تاکید مکرر سوژه رئالیستی ما را به واقعیت حاد نمیرساند بلکه ما را از سطح و لایه بیرونی سوژه واقعی به فرای آن پرتاب میکند.) از این رو مگریت یکی از هنرمندانیست که یک سوررئالیست کامل است، چرا که او با تاکید و اصرار بر امر ممکن و نوعی واقعگراییِ بسیار عناصر و سوژهها در عین ناهمگونی عناصر با یکدیگر به لحاظ مفهومی و نه لزوما تکنیکی، به فرای امر واقعی دست مییابد و یا شاید بهتر باشد بگوییم، “سعی میکند” دست یابد. از این حیث، بسیاری از آثار او را به ظرافت و لذت میتوان مورد بحث و
نگاه و توجه قرار داد، آثاری همچون: «این یک پیپ نیست»، «روشن بین / La Clairvoyance»، «رابطه(روابط) خطرناک/ The Dangerous Liaisons» و … اما در میان آثار او، دو تصویر به شکل عمیق تری در این بحث جلب نظر میکند، در ادامه کمی تامل بر این دو میتواند جذاب باشد.
رنه مگریت در سال ۱۹۲۸ دست به تولید اثری به نام «تلاش برای ناممکن» زد، اگر منصفانه به بررسی این بپردازیم، در می یابیم که مگریت به راستی در این اثر بازنمایی را با بحران مواجه می کند. او تا حدی بر تلاش خود تاکید داشت که حتی مدتی بعد همین پروژه را به وسیله دوربین عکاسی نیز تکرار کرد. شاید اگر بخواهیم از معنای تحتاللفظیِ عبارت انگلیسی “Attempting to impossible” فاصله بگیریم، میتوانیم به طور ساده تر چنین معنا کنیم، تلاش برای دستیافتن به امر ناممکن، در این اثر زنی برهنه در سمت چپ تصویر به حالتی سرد و بی احساس تصویر شدهاست، اما نخستین نکتهای که غیر معمول مینماید، دست و بازوی چپ زنیست که در اثر نقش شده، مردی با پالت رنگ در حالی که لباس ساده اما تمیز و شیکی به تن دارد در حال نقاشی کردنِ بازو و ادامهی دست سمت چپ زن است، ما چنین در مییابیم که گویی این زن برهنهای که چیزی نمانده به جسمیتِ کاملِ یک زن مبدل شود، درواقع یک زن واقعی نیست، اما از سویی این زن صرفا هم نمیتواند، یک
نقاشی باشد، یک نقاشی برای آنکه امکان پذیر شود و تولید شود و کامل شود، نیازمندِ بستری آماده و عواملی فراهم است، ابتدایی ترین آنها هم وجود دو عنصرِ جسم اثر پذیر و جسم اثر گذار است، اما در این اثر به هیچ عنوان این دو عامل با هم جور نیستند، عنصری که به نظر میرسد میتواند یک پای ماجرا برای امکانِ رخ دادنِ پروسه تولید باشند فراهم است و آن هم جسم اثرگذار که در دست نقاش جای گرفته، نقاشی که سخت میتوان به غیر ممکن بودنِ وجودِ «واقعی»اش شک کرد، خودِ مرد نقاشِ تصویر شده در سمت راست تصویر به نظر در خود تمام وجوه امر ممکن را دارد، لباسی معمولی به تن دارد، پالتِ رنگی در دست چپ و قلمویی در دست راست، تو گویی موقر و متمرکز در میانه اتاقی ایستادهاست و انگار حدودا یک متری با دیوار سفید رنگ اتاق فاصله دارد، تا به اینجای کار، مسئلهای نیست، نقاشِ تصویر شده در اثر پیشِ رو در یک سوبژکتیویته و فاعل بودگی به سر میبرد، اما به محض جدا شدن از چهرهی سرد و مبهوتِ مرد و دنبال کردنِ سوژگیاش تا به کشف ابژه و یا مفعولش برسیم، ناگهان غافلگیر میشویم، چون آنچه به عنوان محصولِ دست مرد نقاش انتظارش را میکشیم، بدنِ زنانهایست که غیر از پای چپش که کمی از زانو خم شده، در وضعیت ایستاده و عمود، در فضایی نامعلوم کشیده شدهاست. نگاه زن در کنار حالت سرد و ایستای بدنش جالب به نظر میرسد، او در حال فرو رفتنِ مدام در بهتیست، جایی در افقِ نه چندان نزدیک، این حالتِ چشمان، گویا فریاد میزنند که: دیگر چیزی به رهایی نماندهاست، تا چند دقیقه دیگر که به کلی همه جای بدن(جسم) کشیدهشود، میشود رفت، گریخت اما نه لزوما با عجله، تو گویی سالهاست که در اندیشههای سختی بوده اما مجال عمل پیدا نکرده، حال بعد از سالها به آرامی فرصت عمل در حال فراهم شدن است، اما خب دست و پا و عضلات و او سنگین شدهاند پس پیداست که نمیتواند ناگهان بجهد و فرار کند، بلکه او به آرامی از گوشه سمت راست کادر به آرامی خارج خواهد شد، اما در این که این خروج از کادر در مقابل ورود به کجا و به چه زمانی است، میتوان گمان داشت که پاسخش خود همچون تلاشی است بر امر ناممکن.
بدون دیدگاه